دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است
میان ما و رسیدن ،هزار فرسنگ است
مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست
هزارعرصه برای پریدنم تنگ است
اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود
فرو پریدن و درخاک بودنم ننگ است
چگونه سر کند این جا ترانه ی خود را ؟
دلی که با تپش عشق او هماهنگ است
هزار چشمه ی فریاد در دلم جوشید
چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است
مرا به زاویه ی باغ عشق مهمان کن
در این هزاره فقط عشق ،پاک و بی رنگ است
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2